جدول جو
جدول جو

معنی ور هماز - جستجوی لغت در جدول جو

ور هماز
همسایه ی مزرعه، شریک
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رِ هَُ)
اسکندر مقدونی:
نوشتند نامه به پور همای
سپاهی بیاوردبیمر ز جای.
فردوسی.
رجوع به اسکندر شود، داراب
لغت نامه دهخدا
(پَرْ رَ / رِ هَُ)
کلغی که از پرهای بعضی مرغان سازند اتاقه یا اتاغه نیز گویند. (غیاث اللغات). قدما چون سایۀ هما را میمون و مبارک میشمردند پر آنرا بر کلاه و مغفر و امثال آن میزدند ونیز پر هما صورتی از فر هما است. رجوع به فر شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از پر ماز
تصویر پر ماز
پر چین پر شکن پر شکن ترنجیده
فرهنگ لغت هوشیار
بنایی که از یک سو به دیوار قدیمی تکیه داشته باشد
فرهنگ گویش مازندرانی
گوسفند بره دار
فرهنگ گویش مازندرانی
زنبور درشت
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی زنبور درشت، خرمگس
فرهنگ گویش مازندرانی